شعر طنز(عاشقی دوروزه)
شعر طنز(عاشقی دوروزه)
این روزا عمر عاشقی دوروزه
ایشالا پیر عاشقی بسوزه
بلا به دور از این دلاي عاشق
که جمعه عاشقند و شنبه فارغ!
گذاشته روي میز من ، یه پوشه
که اسم عشقهاي بنده توشه
زري، پري،سکینه، زهره، سارا
وجیهه و ملیحه و حمیرا و ثریا
نگین و نازي و شهین و نسرین
مهین و مهري و پرند و پروین
چهارده فرشته و سه اختر
دو لیلی و سه اشرف و دو آذر
سفید و سبزه ، گندمی و زاغی
بلوند و قهوه اي و پرکلاغی
هزار تا خانمند توي این لیست
با عده اي که اسمشون یادم نیست!
گذشت دوره اي که ما یکی بود
خدا و عشق آدما یکی بود
نامه مجنون به حضور لیلی
می رسه اینترنتی و ایمیلی!
شیرین میره میشینه پیش فرهاد
روي چمن تو پارك بهجت آباد
زلف هاي رودابه دیگه بلند نیست
پله که هس ، نیازي به کمند نیست
تو کوچه ، غوغا میکنند و دعوا
چهار تا یوسف سر یک زلیخا!
نگاه عاشقانه بی فروغه
دروغه « عاشقتم » : اگر میگن
تو کوچه هاي غربی صناعت
عشقو گرفتن از شما جماعت
کجا شد اون ظرافت و کرشمه
نگاه دزدکی کنار چشمه؟
کجا شد اون به شونه تکیه کردن
کنار جوب آب ، گریه کردن
دلاي بی افاده یادش به خیر
دخترکاي ساده یادش به خیر
من از رکود عشق در خروشم
اگر دروغ میگم ، بزن تو گوشم
تو قلب هیشکی عشق بی ریا نیست
حجب و حیا تو چشم آدما نیست
کشته دلبرند و ارتباطش
فقط براي برخی از نکاتش!
پرنده پر ، کلاغه پر ، صفا پر
صداقت از وجود آدما ، پر
دلا! قسم بخور ، اگر که مردي
که دیگه گرد عاشقی نگردي
ما توي صحبت رك و راستیم داداش
عشق اگه اینه ، ما نخواستیم داداش
نظر بده تا دل من شاد کنی نظر ندادی الهی باد کنی




